کد مطلب:246068 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:405

ابن ابی داود
«ابن ابی داوود» قاضی بغداد است و از مقربان خلافت عباسی، در دوره های مختلف.

او در زمان چهار خلیفه عباسی؛ مأمون، معتصم، واثق و متوكل، عهده دار كرسی قضاوت و به عبارتی حاكم شرع بغداد بوده است.

«زرقان» كه از دوستان نزدیك «ابن ابی داوود» است می گوید:

یك روز «ابن ابی داوود» كه از مجلس معتصم برمی گشت او را بسیار افسرده و غمگین یافتم. آنچنان كه هرگز او را در این حال و روز ندیده بودم.

پرسیدم: «اتفاقی افتاده است؟»

گفت: «اتفاق؟! امروز ابوجعفر در مجلس معتصم كاری كرد كه آرزو كردم كاش بیست سال پیش مرده بودم و چنین روزی را نمی دیدم.»

پرسیدم: «ماجرا چه بود؟»

گفت: «من و بسیاری از قضات دیگر در مجلس معتصم نشسته بودیم، ابوجعفر هم بود. كسی را به مجلس آوردند كه اعتراف به سرقت داشت و می خواست با اجرای حد شرعی از عذاب آخرت در امان بماند.

معتصم از من پرسید: دست دزد از كجا باید قطع شود؟

من گفتم: از مچ دست.

معتصم گفت: چرا از مچ؟

گفتم: به این دلیل كه در آیه تیمم خداوند فرموده است: «فامسحوا



[ صفحه 116]



بوجوهكم و ایدیكم» (صورت و دستهایتان را مسح كنید) و حد دست در تیمم تا مچ است.

بسیاری از قضات و فقهای مجلس نظر مرا تأیید كردند؛ اما عده ای هم گفتند این نظر درست نیست. دست باید از آرنج قطع شود و دلیل آوردند كه خداوند در آیه وضو فرموده است: «فاغسلوا وجوهكم و ایدیكم الی المرافق.» (صورتها و دستهایتان را تا آرنج بشویید.)

پس حد دست در وضو تا آرنج است.

با ظهور این اختلاف نظر در دیدگاه فقها و قضات، معتصم رو كرد به ابوجعفر محمد بن علی و پرسید نظر شما چیست؟

ابوجعفر گفت: مرا از اظهارنظر معاف كن.

معتصم اصرار كرد و ابوجعفر را قسم داد كه ابوجعفر نظرش را بگوید.

ابوجعفر گفت: چون قسم دادی ناگزیرم نظرم را بگویم.

به اعتقاد من این هر دو حكم اشتباه است و فقط انگشتان دزد باید قطع شود و باقی دست باقی بماند.

معتصم با تعجب پرسید: به چه دلیل؟

ابوجعفر گفت: خداوند در قرآن فرموده است: ان المساجد لله. (سجده گاهها از آن خداست.)

و پیامبر اكرم هفت عضو بدن را سجده گاه دانسته است: صورت، دو كف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشت بزرگ پا)

پس دو كف دست كه از آن خداست، نباید قطع شود. چه در این صورت دستی برای شخص نمی ماند تا سجده نماز را به جا آورد.

معتصم پاسخ و استدلال ابوجعفر را پسندید و نظر او را بر نظر



[ صفحه 117]



همه فقها و قضات از جمله من ترجیح داد.

و من از این خفت و خواری، آرزوی مرگ كردم.» [1] .



[ صفحه 118]




[1] تفسير مجمع البيان طبرسي - جلد 10 - صفحه ي 372 - تفسير عياشي - جلد 1 - صفحه ي 320 - وسايل الشيعه - جلد 18 - صفحه ي 490.